Atlanta Review: Season 2، Episode 8 -

توجه: این یک بازبینی اپیزود است. البته قرار است اسپویلرهایی وجود داشته باشند.



اگر قسمت وودز از آتلانتا اولین بار بود که این سریال کمدی دائماً قالب شکن را تماشا می کرد ، دیدن جنگل برای درختان دشوار بود. اما باز هم ، در این قسمت هشتم از فصل رابین ، نمایش به مکانی تاریک تر از حد انتظار (به معنای واقعی کلمه و همچنین از نظر روانشناختی) رفت ، و راه خود را از طریق یک ایده ساده که با استفاده از متراکم شهر بیان شد جنگل شهری به عنوان یک بخش جزئی ، و نوشتار اخروی استفانی رابینسون ، که این قسمت را نوشت.



وودز به چند دلیل خاص است ، با این واقعیت که این نمایش سرانجام به ایست پوینت ، حومه جنوب غربی آتلانتا که بسیار ITP است (Inside The 285 Perimeter) اما کاملاً برای بسیاری از مردم امروز در آتلانتا بیگانه است ، ویژه است. با این وجود ایست پوینت از طریق فریادهای مداوم خانواده Dungeon ، لباس افسانه ای آتلانتا از رپرها ، تهیه کنندگان ، خوانندگان و شاعران فوق العاده با استعداد [که شامل Outkast ، Future و غیره] است ، در دهه ‘90 روی نقشه بین المللی قرار گرفت. من بعنوان فردی که کمی قبل از بازیهای المپیک 1996 به شهر نقل مکان کرده و اکنون در ایست پوینت زندگی می کنم ، احساس غرور داخلی زیادی کردم که تشخیص دادم پارکینگ آلفرد از آنجا عبور کرده است (مرکز راه راه با تابلوی مبلمان فراتر از آن). این تقاطع معروف Headland و Delowe Drives است ، اگر دنبال کنید ، جایی است که کار خیلی خیلی خوبی در آن شروع شده است.






آلفرد در این قسمت نیم ساعته خود را در ابتدای جدیدی پیدا می کند ، که مربوط به انتخاب هایی است که باید درمورد اینکه کجاست و کجا می خواهد انجام دهد. در ابتدای این قسمت به ما یادآوری می شود که مادرش ، که آرزو می کند در حالی که روی نیمکت چرت می زند ، میز اتاق ناهارخوری خود را تمیز می کند ، قبل از آغاز فصل اول از دوربین دور شد.



برای بررسی او از او تماس بگیرید و از او بپرسید که حال او خوب است یا خیر ، که به ما اجازه می دهد چیزی را بدانیم. ظاهراً روزی اهمیت دارد که به او مربوط می شود ، خواه تولد باشد و هم سالگرد مرگ. و آلفرد ، که دقیقاً آقای همنوع نیست ، در این قسمت حتی کمتر از حد معمول ذوق زده می شود. او فقط دو بار لبخند می زند ، یک بار پس از بازگشت توهین به سیارا ، زنی که ادعا می کند یک تأثیرگذار مشهور در اینستاگرام محصولات زیبایی مو و زنان سیاه پوست است که در نوعی رابطه گاه به گاه با او است و دوباره در حالی که با یک طرفدار در خانه انتهای نمایش ، با پریدن خون روی دندانهایش. و همانطور که او با فریاد زدن پدیکور خود با سیارا ثابت می کند ، او به هیچ وجه ناخوشایند دیده نمی شود ، خواه این کلاهبرداری باشد یا فقط انگشتان پا را انجام دهد ، و اجازه نخواهد داد که خودش را به عنوان قلابی نشان دهد یا در معرض دید قرار دهد فقط برای یک عکس.

سیارا البته مشکل ساز است ، حتی اگر نکته ای که او در مورد بیزاری آلفرد از ارتقا-خود بیان می کند معتبر است. به تصویر کشیدن ترکیبی از یک زن خانه دار واقعی (شاید کاملاً واقعی) نیست ، دب آنتنی مدیر صنعت موسیقی / مدیر صنعت و هشدار دهنده تأثیرگذار بر روی نام تجاری شما ، او دنیای اطراف خود را ایجاد می کند ، اما با دید محدودی از ارزش پول گذشته مقدار. اما این یکی از آن موقعیت های جالب است که تماشای آن در تلویزیون به همان اندازه واقعی است که تماشای آن در آتلانتا واقعی یا هر کجا که در آمریکای سیاه زندگی می کنید.

بکی تیلور سابق در ساحل

او شتاب زده است و به اندازه کافی موفق است که توسط بقیه جهان شناخته شود (یا حداقل تحمل شود). او مطمئناً مایل است درمورد افرادی که باید به او خدمت کنند ، اما سیاه پوست نیست ، انعطاف پذیر باشد. اما به نظر نمی رسد او گذشته از استراتژی های خود بازاریابی خود دیدن کرده است تا بتواند به شخصی در زیر بافت بنفش ، مارک های طراح و سایر وضعیت های بدن نگاه کند. او حتی ممکن است متوجه نشود که دنیا او را مجبور می کند پشت فیلتر اینستاگرام و ارزش داشتن هوادار پنهان شود و او یک شرکت کننده مایل به پوشاندن اجباری جامعه به هویت واقعی خود است. باز هم جنگل برای درختان.

آلفرد هیچ کدام را ندارد. ما می دانیم زیرا او او را کج بیل می نامد ، که قطعاً خسته کننده و سخت تر از حد ضروری به نظر می رسد ، تا زمانی که کل قسمت را از مقدمه تا پایان اعتبار تماشا کرده باشید. بهانه ای نیست که زنان سیاه پوست را هوی صدا می کنیم و مستقیماً به آن نمی پردازیم ، اما وقتی مشخص شد که او با افسردگی ناشی از مرگ مادرش روبرو است (چیزی که در مشاهده دوم بسیار بارزتر است) ، ما می خواهیم او را ببخشیم. ما همچنین شاهد قربانی شدن و آسیب پذیری بیشتر از آنچه در گذشته دیده ایم است. و این همان واقعی است که خط مشهور آیه دوم آیه 3000 از آسانسورها ، جایی که او می گوید درست است ، من طرفداران بیشتری نسبت به مرد معمولی دارم ، اما غارت کافی نیست که بتوانم برای من دوام بیاورم / تا آخر هفته / من زندگی می کنم ضرب و شتم ، مثل اینکه شما چک کردن به صورت زنده زندگی می کنید

مطمئنا ، Paper Boi معروف به هود است ، اما آلفرد در واقع بیشتر یک فرد درونگرا است که به اندازه کافی نزدیک زمین است و تا به حال به نظر می رسید که آن را به این روش ترجیح می دهد.

وقتی سه بچه به ظاهر گیک دبیرستان او را در ریل قطار پشت ایستگاه ایست پوینت MARTA سوار کردند ، می توانید بفهمید که چه زمانی متوجه می شود مشکلی وجود دارد ، اما تا آن زمان به او اجازه داده بود در وضعیت نامطلوبی قرار بگیرد زیرا ، همانطور که یکی از جوانهای جوان می خندد ، اوه ، با قدم زدن در اطراف ایست پوینت که در آن جواهرات پیچیده است ، آن را واقعی نگه داری

50 سایه از صحنه جنسی خاکستری

و سپس سه برابر می شود. سایبان آتلانتا و نحوه درخشش و انعکاس نور برگ ها توسط فیلمبرداری نمایش به طرز ماهرانه ای ثبت می شوند. درختان ما عمیق و متراکم هستند ، و مطمئناً احساس می شود در آن جنگل ها داستان هایی وجود دارد. به ویژه ایست پوینت بسیار شبیه همان شلیک هواپیمای بدون سرنشین است که به آرامی در حال گسترش است. درختان کاج بلند در همه جا وجود دارد و شما می توانید به راحتی خود را در جاده ای پیدا کنید که در ابتدای یک جنگل عمیق بن بست است. بنابراین در صورت عدم توجه به آنها ، کاملاً ممکن است که خود را در جنگل گم کنید.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امشب ساعت 10 شب # آتلانتا # چوبها

پستی که توسط briantyreehenry (briantyreehenry) در تاریخ 19 آوریل 2018 ، ساعت 3:10 بعد از ظهر PDT

البته این چیزی نیست که در اینجا اتفاق می افتد - آلفرد گیر کرده است زیرا نمی تواند راه خود را از جایی که ذهنی است ببیند. او در جایی است که باید به جلو برود ، وگرنه در خطر است. ما می بینیم که از آنجا که از سیارا گرفته تا خدمه سرقت از ایست پوینت و حتی والی ، مردی که در جنگل ملاقات می کند یا بی خانمان است و از نظر روانی آشفته است ، یا نمایشی از چیزی در زیر آگاهی آلفرد ، احتمالاً پدرش است.

می توانید بادهای تغییر را احساس کنید و تعاملات بین والی و آلفرد باعث می شود که این یک سفر معنوی به نظر برسد. مطمئناً بسیار کوتاه تر از ادیسه یا هر داستان حماسی دیگر است ، اما سفری است که شامل افسردگی ، عدم اطمینان ، تنهایی ، ترس و تصمیماتی است که باید در مسیر نامشخص رسیدن به بلوغ گرفته شود. هیچ کس نمی تواند از ذهن شما کمک کند.

وقتی آلفرد تصمیم می گیرد دور شود از شكارچی كه والی به گلویش فشار می آورد (اتفاقاً ، رقابت دونالد گلاور برای بهترین بازیگر امی در سال آینده با هر قسمت با محوریت یكی از همبازی هایش بیشتر می شود) ، می دانیم كه او برای پذیرش انتخاب شده است چیزها قطره اشکی که از گونه اش می ریزد لحظه ورود به نظر می رسد. چه بخواهیم و چه نخواهیم ، او برای بسیاری از مردم Paper Boi است و Paper Boi آلفرد نیست. اگر او قصد موفقیت دارد ، به این دلیل است که او واقعیت این فرصت را ، بهتر و بدتر می پذیرد.

همانطور که Al از آن طرف بوش بیرون می آید ، با شنیدن صدای کمی شکسته شدن ، تقریباً مانند یک تولد دوباره احساس می شود. او وارد پمپ بنزین BP می شود و با یک طرفدار واقعی سلفی دهانی خونین می گیرد ، به شکلی که به او اجازه می دهد آن را واقعی و جعلی نگه دارد.

تقدیم # AtlantaFX

پستی که توسط آتلانتا (atlantafx) در تاریخ 20 آوریل 2018 ، ساعت 12:06 بعد از ظهر PDT

این یک پایان مناسب برای یک قسمت خارق العاده است که به نظر می رسد او تصمیم می گیرد که آلفرد و کاغذ Boi می توانند در کنار هم زندگی کنند و او می تواند در دوربین اصیل باشد. و با تقدیم به مادر برایان تیری هنری ، Willow Dean Kearse ، که بیش از یک سال درگذشت ، ما می دانیم که هنر و زندگی نه تنها از یکدیگر تقلید می کنند ، بلکه می توانند به همان اندازه زندگی کنند. یا همانطور که آندره 3000 می گوید ، این متوقف نخواهد شد ، بنابراین او فقط ادامه خواهد داد.

امتیاز: 4.9 از 5