بادیگارد Snoop Dogg 'Murder Was The Case' کاملاً حادثه مهلک را بازگو می کند

اسنوپ داگ محافظ پیشین مک کینلی لی جونیور اخیراً برای مصاحبه با آنها نشسته است اخبار Cam Capone از طریق شبکه پادکست اثر بلک افکت ، جایی که او به جزئیات دقیق قتل یکی از اعضای باند رقیب در سال 1993 پرداخت که منجر به اتهامات قتل درجه یک برای هر دو اسنوپ و لی می شود.



همانطور که داستان می رود ، پس از درگیر شدن در یک مبادله شدید با چندین نفر از اعضای شناخته شده باند یک بعد از ظهر اوت در خارج از آپارتمان Snoop’s West Los Angeles ، او و لی دوباره با همان مردان برخورد کردند.



لی در طبقه پایین برخی از هیاهوها را شنیدیم و من فکر می کنم ... می دانم که اسنوپ بدون من بیرون نرفت ، 'لی یادآوری می کند. بنابراین من درام شنیدم بلافاصله اسلحه ام را گرفتم و به طبقه پایین می روم زیرا درام شنیدم. اما وقتی دارم از پله ها پایین می روم ، اسنوپ پشت سر من است. در انتهای پله ها متوقف می شوم و پسری را می بینم که از اتومبیل به بیرون خم شده است - او نمی تواند من را ببیند - و او فقط با یکی از بچه ها پارس می کند و عقب می رود.






من واقعاً نمی توانم دقیقاً به یاد بیاورم که او چه شکلی است ، اما من فقط چهره ای با پوست روشن را دیدم و سپس دیدم که یک اسلحه از پنجره بیرون می آید. بنابراین در آن زمان ، هیچ تهدیدی وجود نداشت. اسنوپ درست اینجا بود. این چیزی نبود این خیلی سریع بود بلند می شوم و اسنوپ را می برم طبقه بالا.



لی و اسنوپ که فکر می کردند اوضاع پراکنده است ، سوار یک کامیون شدند و برای ادامه کار در استودیو راهی استودیو شدند D-O-Double-G’s سبک سگ اولین انفرادی اما یک دستگاه ضبط خاص را فراموش کرده بود.

اسنوپ ، که در آن زمان رانندگی می کرد ، دور خود را بچرخاند و در حال بازگشت به سمت آپارتمان است که می بینند شخصی در وسط خیابان ایستاده و سعی دارد آنها را به پایین نشان دهد. فرد سعی می کند توضیح دهد که چرا مرد پوست سبک - که ظاهراً دیابتی بود - اسلحه را بیرون کشید و گفت ، فراموش کرد داروی خود را بخورد.

اما پس از آن لی متوجه بال زدن بوته ها و ادعای سرقت باند فیلیپ لیتل صاف ولدرماریام می شود. سپس به مردی که به سرعت وی را از آنجا دور می کند نزدیک می شود. این زمانی است که لی می گوید پیراهن خود را بلند می کند ، اسلحه ای را در معرض دید قرار می دهد و به نظر می رسد که به دنبال آن است.



وقتی دیدم او شروع به رسیدن می کند ، آن وقت بود که اسلحه ام را برداشتم و شلیک کردم ، کمی تمایل وجود دارد. امید من این بود که می خواستم او را به قسمت پایین بدنش بزنم ، بنابراین همانطور که هدف می گیرم ، او در حال چرخش است و همانطور که من اینجا هدف قرار می دهم ، من آتش می کشم [...] هنگامی که او در حال چرخش بود ، از ناحیه لگن برخورد و در تیغه شانه متأسفانه ، کسی که از باسن او عبور کرده ، از او و شانه اش عبور کرده است. بلند می شود و می دود. متوجه می شویم که وقتی دوید ، حدود 50 یارد یا 75 یارد دور افتاد ، او همان جا سقوط کرد و متأسفانه وقتی او درگذشت.

لی در ادامه توضیح داد که دوستان ولدرماریام اسلحه را جمع کردند بنابراین وقتی پلیس به محل رسید ، آنها نتوانستند آن را پیدا کنند. لی و اسنوپ در نهایت خودشان را تحویل دادند - اما نه بعد از جوایز موسیقی MTV Video 1993.

وی ادامه داد: پس از تماس تلفنی ، باید منتظر وکلای خود بمانیم. روز بعد آنها آمدند و آن وقت بود که ما می خواستیم خودمان را تحویل دهیم. ما روز بعد خودمان را تحویل ندادیم. ما باید صبر کنیم ، بنابراین منتظر ماندیم تا همه چیز آرام شود.

اسنوپ در [MTV Video Music Awards] بود و آنها برای دستگیری او آمدند. من نبودم بنابراین من باید صبر کنم تا همه چیز از بین برود و آن وقت بود که ما تصمیم گرفتیم بهترین کار 'پلیس از قبل می دانست که چه خبر است' بود زیرا ما گفتیم که ما خود را تحویل خواهیم داد.

لی و اسنوپ هر دو به قتل در درجه اول متهم شدند و در سال 1995 به دادگاه راه یافتند که در نهایت کشف شد دوست ولدمریام ، جیسون لندن ، برای محافظت از برادران افتاده خود اسلحه را پنهان کرده بود. اسنوپ و لی با دفاع از وكیل معروف OJ سیمپسون ، جانی كوكران ، در تاریخ 20 فوریه 1996 تبرئه شدند.

به دنبال تبرئه ، اسنوپ متعهد شد که دست به دستکاری در قتل را بیندازد تا برخی از طرفداران و دوستانش ناامید شود. همانطور که او در ماه ژانویه به Fatman Scoop گفت ، در آلبوم دوم من ، Tha Doggfather ، هنگامی که پرونده قتل خود را ضرب و شتم دادم ، قلم خود را به سمت نوشتن زندگی هدایت کردم ، زیرا احساس کردم که تا آن زمان مرگ را تماماً نوشته ام.

وقتی شروع به نوشتن کردم Tha Doggfather ، من بسیاری از طرفداران خود را از دست دادم ، و بسیاری از همسایگان را از دست دادم ، زیرا آنها پس از ضرب و شتم در پرونده قتل ، از من خواستند که آن را به عنوان گانگستا نگه دارم. آنها می خواستند که من جلال و تجلیل کنم ، اما من مثل این بودم که ... زندگی کسی از دست رفت. زندگی من تغییر کرد. این یک وضعیت واقعی است.